می دانم امروز نوبت من نبود که بنویسم ... ولی نتوانستم جلوی تضادها و تناقضاتی راکه در سرم می گذشت بگیرم ... مجبور شدم همه را بیرون بریزم و وقتی می بینم که این مشغولیت ذهنی همه ماست نمی توانم به خودم اجازه دهم که آن را برای خودم نگه دارم.

روابط عمومی بخشی از ترکیب رسانه های بازرگانی نظام یافته (Integrated Marketing Communications) است و امروزه یکی از مهمترین عناصر فعالیت های رسانه ها به شمار می رود. روابط عمومی بخشی از رسانه و صنعت بازاریابی و تبلیغات است اما هنوز به عنوان خواهر ناتنی آن هم به حساب نمی آید، حتی به آن بی محلی هم می شود. از آنجایی که من با افتخار و اشتیاق عضوی از این صنعت هستم و تجربیاتی در نتیجه رشد و کسب تخصص در این رشته دارم خیلی دلخور می شوم وقتی می بینم که رسانه ها (روزنامه نگاران) با متخصصان روابط عمومی مانند یک مانع رفتار می کنند، مثل یک سگ نگهبان که میان جلسات و رویدادها واسطه است و هیچ نظری از خود ندارد، یا یک هماهنگ کننده اطلاعات که تقریباً کار یک پیک موتوری را انجام می دهد ... خیلی ناراحت می شوم وقتی می بینم که رسانه ها به تو مثل یک سیم رابط نادان نگاه می کنند.

من به جرات می گویم که متخصصان روابط عمومی، آگاه تر از همکاران رسانه ای هستند. بچه های روابط عمومی به این در و آن در می زنند تا مطلبی بیابند، گزارشی تهیه کنند و آن را بررسی کرده اطلاعات دقیق و عمیقی درباره مشتریان خود به دست آورند ... و سپس مورد بی اعتنایی واقع شده و ببینند که نقشی بیش از یک ویراستار نداشته اند.

البته اگر یک متخصص روابط عمومی کارهایش را برای دقیقه نود بگذارد، بدون آمادگی قبلی در جلسه حاضر شود، و قادر به گردآوری اطلاعات کافی نباشد باید محکوم شود. اما ایراد گرفتن از متخصصانی که کارشان به اندازه کار روزنامه نگاران سخت است و باید خواسته های مشتری و عقایدش را نشان دهند و به گوش رسانه مورد نظر برسانند چه؟ ... به نظر من که خیلی غم انگیز است.

متخصص روابط عمومی یک دودو (نوعی پرنده) نیست که برخی فکر می کنند. آنها نوابغی هستند که به عمق روابط پی می برند و به اندازه همکاران خود در بررسی جامعه و ارتباطات قد علم می کنند ...