اینبار شایعات خندهدار در مورد یک انسان بزرگ باعث شد بعد از مدتها دوباره دست به قلم شوم. قلمی که شاید برای خیلیها بی ارزش است اما حرفهای دل من را مینویسد. مدت چهار سال است که در بازار بزرگ ایران مشغول به کار شدهام، بسیار کارم را دوست دارم و از اینکه میبینم خیلی از هم سنهای خودم به خاطر تفکر و اندیشهای که منجر به ساخت «ایرانمال» شده است، مشغول به کارند، بیشتر به آن علاقهمند میشوم.
«بازار بزرگ ایران» یک سازمان سهامی عام و متعلق به بانک آینده است. سازمانی که بعد از بهرهبرداری کامل در بورس عرضه و بانک آینده در نهایت از مالکیت آن خارج میشود. اینکه چقدر این پروژه باعث اشتغالزایی شده بماند برای کسانی که صاحبنظر هستند اما میخواهم بگویم که این پروژه باعث شد تا من بتوانم 96/09/20 صاحب زندگی شوم، قبل از آن خیلی تلاش کردم که به زندگیام سامان بدهم اما چون کار مناسبی نداشتم این اتفاق نمیافتاد، مطمئن هستم که خوب حرفم را درک میکنید چون مشکل خیلی از همسنهای من است. این را هم بگویم که پدر من یک آهنگر است، نه کسی را میشناسم نه به ارگان خاصی متصل هستم نه به خیلی چیزهایی که امروزه برای مشغول به کار شدن نیاز است متصل هستم. فقط روزی برای مصاحبه با شرکتی فراخوانده شدم و با توجه به مهارتهایی که داشتم توانستم عضوی از خانواده بزرگ ایرانمال شوم. بازهم پرحرفی نمیکنم ولی میخواهم بگویم که حق دارم این مطلب را برای کسی بنویسم که اگر نبود قطعاً ایده ساخت بازار بزرگ ایران شکل نمیگرفت و معلوم نبود که شرایط زندگی من چگونه رقم میخورد.
بله در مورد علی انصاری، بزرگ مردی که اسم خود را در معرفت و فداکاری و توانمندی و دانش بالا به ثبت رساند. بیشک اگر گینس رکورد مهربانترین قلب زمین را داشت، نام علی انصاری در سطر آن میدرخشید...
امروز دنیا سرد و خاکستری شده است، دنیایی که پر است از انسانهای صامت و منفعل که اگر کاری برایشان سود داشته باشد، آن را انجام میدهند. اگر رسانهای داشته باشند برای اینکه سر زبانها بیفتند دروغی را منتشر میکنند اما فکر نمیکنند که این کارشان چقدر ممکن است به امثال من ضربه بزند چون فقط خودشان مهم هستند. شاید بگویید من هم از آن دسته از آدمها هستم اما اگر اینطور بود الان صدای من از یک رسانه قویتر پخش میشد، من فقط این را مینویسم تا بدانید خیلیها به خاطر این مرد مشغول به کار هستند و توانستهاند لذت تشکیل خانواده را بچشند. واقعاً تشکیل زندگی خیلی برای من ارزشمند بود پس حق بدهید که به پاس آن اینگونه از این مرد تشکر کنم. بله خدا این بزرگ مرد را در زندگی من قرار داد تا الگوی مردانگی، غرور و عظمت یک ایرانی در وجود من شود. سفرهای به وسعت یک آسمان و به اندازه دلش پهن کرد تا جوانانی مثل من بتوانند از ته دل بخندند.
انسانها را با مهربانی به دور این سفره پر خیر و رزق و برکت و محبت نشاند، ایده خود را با سازهای از هنر و خلاقیت و دانش بی انتهای مهندسان ایران زمین به ثبت رساند و پرچم این سرزمین را با تمام غرور به احتزاز در آورد.
و در آخر میخواهم بگویم؛ آقای انصاری بدان که دعای مادران جوانهایی چون من، همیشه پشت و پناهت خواهد بود. از حرف آدمهای کوتهبین دلسرد نشو چون جوانانی مثل من امیدشان بعد از خدا به ایدههایی است که از فکر افرادی مثل شما میجوشد.