خلاقیت در مدیریت علاوه بر جنبه شخصی آن- که مربوط به هدایت و توسعه توانایی خلاق شخص مدیر است- متضمن دستاوردهای خلاق سازمان نیز هست.
تفاوت یک مدیرخلاق با نویسنده، دانشمند یا پزشک خلاق این است که خلاقیت او تنها در کار فکری یا یدی شخص او متجلی نمیشود بلکه در کار سازمان و تمام افراد آن ظهور مییابد. برای تعریف خلاقیت در مدیریت میتوان از همان تعریفی که در باره خلاقیت مطرح است یعنی عرضه ایده نو، مفید و سازنده در سازمان استفاده کرد، با این تفاوت که این مقوله تنها جنبه شخصی و فردی ندارد.
بنابراین یک مدیر خلاق در سازمان جوی ایجاد میکند که هم خود و هم کارکنان دیگر بگونهای خلاق فکر و عمل کنند. ایجاد این جو مستلزم فراهم کردن شرایطی است که کارکنان به تفکر بپردازند و برای تحقق این امر نیز باید به اندیشهها و دیدگاهها فرصت داد تا بروز کند. اگر افراد سازمان بدانند با عرضه نظریات جدید مورد حمایت و تشویق مدیران قرار میگیرند برای تفکر بیشتر و همچنین ارائه طرحها و ایدههای ابتکاری و خلاق جهت پیشرفت کار سازمان تلاش خواهند کرد.
در یک بررسی دقیق و رسمی که در سطح 453 شرکت تراز اول ژاپن صورت گرفته است، نشان میدهد 5/23 میلیون پیشنهاد از کارکنان این کارخانهها دریافت شده که حدود دو سوم آن قابل اجرا، مفید و سازنده بوده است.
بنابراین با ایجاد نظام مشارکتی، به منزله یکی از راهکارهای مهم، میتوان فضایی خلاق و پویا در سازمان بوجود آورد.
مدیران برای رشد خلاقیت در سازمان خویش باید محل تقاطع عناصر خلاقیت را بیابند. اگر دانش تخصصی افراد سازمان، با انگیزه بالا برای کار و توانایی خلاق اندیشیدن نقطه اشتراکی بیاید در شکل و روشهای سازمان نوآوری و سرانجام موفقیتهای چشمگیری بوجود خواهد آمد.
برای تقویت انگیزه کارکنان، راههای مختلفی وجود دارد اما مهمترین اصول در این زمینه همسویی هدفهاست. اگر میان اهداف فردی و سازمانی همسویی بوجود آید و افراد سازمان تحقق اهداف خود را در گرو تحقق اهداف سازمان بیابند، انگیزه زیادی برای تفکر، کار و تلاش بیشتر بدست میآورند.
اگر مدیر برای تمامی کارکنان احترام لازم را قائل باشد، به آنها اعتماد کند و تا حد امکان، سازمان را بر مبنای خود کنترلی اداره نماید، افراد خود را جزئی از نظام مربوطه میدانند و در صدد خلاقیت و نوآوری در کار بر میآیند. (هرسی، 1988)
برای تحقعناصر دیگر یعنی مهارتهای مربوط به
خلاقیت، سازمان باید از ساختاری خلاق و پویا برخوردار باشد. در این ساختار
باید از نظام کنترلی شدید پرهیز و در نتیجه امنیت شغلی ایجاد کرد. به این
ترتیب افراد میتوانند احساس امنیت نموده و از چالشهای تازه و مسائل
پیچیده استقبال کنند و راههای آزمون نشده را بپیمایند، زیرا برای ایجاد
خلاقیت در سازمان لازم است افراد قادر به کنار گذاشتن قواعد و چارچوبهای
ذهنی باشند و بتوانند ایدههای متعدد و تازهای عرضه کنند که لازمه این امر
داشتن استقلال رای است که مدیر میتواند مشوق آن باشد.
دانش تخصصی در تعیین اهداف درازمدت و
برنامهریزی راهبردی، نقش اساسی دارد. آنگاه باید آماده خطر کردن شد و
ایدههای تازهای عرضه کرد. عرضه ایدههای بدیع از آن جهت با خطرپذیری
همراه است که امکان شکست آنها همواره وجود دارد؛ اما نباید از آن ترسید.