من 330 هزار کارمند دارم و شرط میبندم که بالاخره یک نفر در جایی کار اشتباهی انجام میدهد که باید خیلی سریع برای جبران آن وارد عمل شد.
آینده نگر "وارن بافت" یکی از مدیرانی است که شاید بیشتر از هرکس دیگری برای حضور در رسانهها و صحبت کردن با روزنامهنگاران
و خبرنگاران وقت میگذارد. خودش میگوید یک دلیلش این است که
روزنامهنگاران را دوست دارد چون آدمهایی اهل فکر کردن هستند و باعث
میشوند که او هم بر روی مسائل دقیقتر شود. اما یکی از دلایل اصلی این است
که او در تمام این سالها هرجایی که لازم بوده به شیوهای سیاستمدارانه
سرمایهگذاری کرده است. به قول یکی از مدیران همکارش «شرکت ما بر این پایه
استوار است که میدانیم نمیتوانیم پیشبینی کنیم در آینده چه اتفاقی رخ
میدهد.»
یکی از برگهای برنده وارن بافت در دنیای
کسبوکار این است که او به خوبی بر حوزه روابط عمومی مسلط است. او با
روزنامهنگاران رابطه خوبی دارد و هیچوقت از فرصتی که فکر میکند منجر به
معرفی بهتر شرکت و فعالیتش میشود نمیگذرد. در طول سالها او همیشه به
عنوان یک منبع خبری در دسترس روزنامهنگاران جدی حوزه اقتصاد بوده است و
ناخودآگاه تبدیل به چهرهای محبوب در میان آنها شده که باعث میشود همیشه
از او و شرکتش به خوبی یاد کنند. برنامه ویدئویی «آیکونیک وویس» بر روی
یوتیوب، مصاحبهای با وارن بافت انجام داده و از دل این مصاحبه نکاتی کلیدی
در حوزه روابط عمومی بیرون کشیده است که از سوی وارن بافت رعایت میشود.
ترجمه بخشهایی از این گزارش - مصاحبه را در این قسمت میخوانید.
غلبه بر ترس از جمع زمانی بود که وارن بافت
حتی از فکر کردن به اینکه در مورد فروش و تجارتش سخنرانی کند وحشت داشت.
اما میدانست که باید بر این ترس غلبه کند و با سخنرانی و اقناع مردم دست
به فروش بستههای سرمایهگذاری بزند و این کار بنای تاسیس شرکت برکشایر
هاتاوی شد. برای غلبه بر این ترس او تصمیم گرفت با خودش کنار بیاید و به
خودش بقبولاند که احساس عدم امنیت در هنگام سخنرانی عمومی به گذشته او
برمیگردد.
من از صحبت در جمع وحشت داشتم و در دوران
کالج به عمد هر واحد درسی را که قرار بود من را ملزم به ارانه سخنرانی و
ارائه در برابر جمع کند، برنمیداشتم. بعد از پایان کالج بود که سرانجام در
یکی از دورههای دیل کارنگی * شرکت کردم. 100 دلار خرج کردم و مدرک شرکت
در این کلاس را گرفتم. حتی در دوران گذراندن این دوره بود که توانستم از
همسرم خواستگاری کنم. به نظرم آن 100 دلار ارزشش را داشت.
اگر شما هم مثل اغلب ما باشید، احتمالا
سرتان شلوغتر از آن بوده که آموزشهای خیلی حرفهای ببینید و اگر بنا بر
اتفاق مدیر یک شرکت هستید، هیچیک از دور و بریهایتان قرار نیست به شما
بگوید که بهتر است برای بهبود مهارتهایتان کمک بگیرید. در واقع آنچه شما
اغلب میشنوید این است: «رئیس کارتان عالی بود!» چنین اظهارنظرهایی شما را
دچار این توهم میکند که در ایدهآلترین حالت مدیریت قرار دارید. کاری که
وارن بافت کرد و بد نیست شما هم امتحانش کنید این است که او چند راهنما و
مربی حرفهای استخدام کرد تا برای تصحیح اشکالات و موفقیتش در کار به او
کمک کنند. بد نیست در نظر داشته باشید که شما در دنیایی زندگی میکنید که
کارمندانتان را جوانان نسل هزاره تشکیل دادهاند، کسانی که از بدو تولد با
شما متفاوت بودهاند و زندگیشان با آیپد و تکنولوژی میگذرد. این نسل شما
را با استانداردهای خودشان قضاوت میکند.
تلفن خبرنگاران را جواب بدهید روز شلوغی
دارید و در همین حین ایمیلی از یک خبرنگار میبینید که میخواهد در مورد
موضوعی واکنش شما را بداند. به او جواب میدهید: «خبر میدهم» و ایمیل را
برای روابط عمومیتان میفرستید. در حالی که شما مشغول ارجاع کار به روابط
عمومی هستید خبرنگار به رقیب شما زنگ میزند و یک مصاحبه اختصاصی انجام
میدهد.
وارن بافت میداند که گزارش خبرنگار درست از
همان زمانی که شما جواب او را ندادهاید شروع شده است. او میگوید که
همیشه تلفن خبرنگاران را جواب میدهد و حالا بنا بر تجربه میداند که چه
خبرنگاری ارزش وقت گذاشتن دارد و چهکسی نه.
من در عرض دو تا سه دقیقه میتوانم تشخیص بدهم که موضوع چهکسی جدی است و
چهکسی فقط دارد بیهودهگویی میکند. در عرض همان دو، سه دقیقه مشخص میکنم
که آیا علاقهای به اظهارنظر و مصاحبه دارم یا نه.
او همه تلفنها را جواب میدهد بعد در عرض
دو دقیقه از شر کسی که ایده خاصی برای گزارشش ندارد خلاص میشود، اما
هیچوقت موقعیتهای جدی رسانهای را که میتوانند به او و شرکتش کمک کنند
رد نمیکند.
خبرهای بد را با خبرهای خوب درست کنید نه با
کتمان اغلب بازیگران قدرتمند در هر حوزهای (تجارت، سیاست و...) از اعتراف
به اشتباه گریزان هستند چرا که صدایی مدام در گوش آنها زمزمه میکند:
«مسئولیت این کار به عهده توست». اگر از مدیران قبلی بپرسید متوجه میشوید
که آنها آموختهاند که با اینهمه شبکه مجازی و گروههای فعال اجتماعی و
رسانهای که وجود دارد شما نمیتوانید تنها از طریق قانونی از مخصمه
بگریزید، این درسی است که برخی بهای زیادی بابت آموختنش پرداختهاند. بافت
یک فلسفه شخصی در مورد طبیعت انسان و اجتنابناپذیری خبرهای بد دارد:
من 330 هزار کارمند دارم و شرط میبندم که
بالاخره یک نفر در جایی کار اشتباهی انجام میدهد که باید خیلی سریع برای
جبران آن وارد عمل شد. وقتی که متوجه اشتباهی میشوید باید خیلی زود آن را
اصلاح کنید و بلافاصله آن را گزارش کنید، حتی اگر قرار است این گزارش به
مسئولان دولتی یا قضایی باشد. وقتی که دردسری از راه میرسد قانون من این
است: درستش کن، سریع درستش کن، شرش را بکن و از آن عبور کن.
اینکه خبر یک مشکل به بیرون گزارش شود یک
چیز است و اینکه مطمئن باشید آدمها آنقدر به شما اطمینان دارند که فکر
میکنند از پس حل آن برمیآیید یک موضوع کاملا جداست. وارن بافت در دهه 90
میلادی زمانی که رئیس موقت هیئت مدیره شرکت سالمون برادرز بود مجبور شد به
دنبال پرونده رسوایی مالی این شرکت در برابر کمیته بازرگانی امریکا شهادت
دهد. وکیلان خواهان پرونده در انتظار بودند که او یک کلمه اشتباه بگوید و
بدون شک وکلای خودش منتظر بودند تا از متمم پنجم قانون اساسی اسم ببرند که
بر اساس آن نمیتوان هیچکس را در هیچ مورد کیفری به ادای شهادت علیه خود
مجبور کرد. اما وارن بافت شهادت خود را در برابر کمیته اینگونه عنوان کرد:
جناب رئیس، میخواهم شهادتم را با عذرخواهی
شروع کنم. ملت حق دارد انتظار داشته باشد که قوانین و مقررات کشور رعایت
شود، حقی که در شرکت سالمون زیر پا گذاشته شد... من به کارمندانمان گفتم:
اگر پول شرکت را از دست بدهید و باعث ضرر و زیان شوید درک میکنم اما اگر
نام نیک و سوابق شرکت را زیر سوال ببرید با بیرحمی تمام واکنش نشان
میدهم.
رکگویی بافت در مورد خطاهای انجامشده در
سالمون خیال کمیته را راحت کرد که او میتواند به خوبی از عهده ادامه کار و
مدیریت شرکت برآید. آنها پس از آن جلسه بافت را به حال خودش گذاشتند
(البته پس از دریافت غرامتی سنگین) و او هم توانست شرکت را دوباره در مسیر
اصلی قرار دهد و بعد هم آن را با قیمت خوبی به شرکت سیتی بانک واگذار کند.