استاد میرسعیدقاضی در اولین همایش روابط عمومیهای استان آذربایجان شرقی سخنانی پیرامون روابط عمومی مخاطبمحور ایراد کردند که بخشی از آن برای آگاهی خوانندگان در پی میآید: اجازه بدهید بحثی که اخیراً در روابط عمومی در دنیا مطرح است برای دوستانی که جدیداً وارد رشته روابط عمومی میشوند بگویم. فکر نکنید روابط عمومی یک مبادی و پایههای ژنتیک میخواهد این چنین نیست روابط عمومی یک سری مهارتهای ارتباطی است که باید فراگرفت.
منظور این است نگویید که من میخواستم ادبیات و یا رشته حقوق بخوانم نشد و به ناچار رشته روابط عمومی را انتخاب کردم. یا این که من اصلاً روابط عمومیچی نیستم. نه این چنین نیست. یک سری دانشهای تئوری و یک سری تجارب عملی است که قابل فراگیری هستند. همه میتوانند یک مدیر روابط عمومی خوب باشند. منتهی باید این دروس پایه را فراگرفت و مهارتهای عملیاش را آموخت و تجربههایش را کسب کرد تا یک مدیر روابط عمومی خوب شد. به همین دلیل هرکس میتواند. فکر نکنید که از بد حادثه وارد این رشته شدید. ما در دانشگاه علامه وقتی از دانشجویان میپرسیم که روابط عمومی انتخاب چندم شما بوده، عدهای میگویند انتخاب اول، بعضیها می گویند انتخاب دوم ولی اکثراً میگویند انتخاب هفدهم. یعنی دانشجو بعد از انتخاب رشتههای حقوق، روانشناسی، علوم سیاسی، اقتصاد، زبان انگلیسی و مدیریت، رشته روابط عمومی را به ناچار انتخاب کرده است.
متاسفانه این مشکل وجود دارد. ولی با این حال این مسالهای است که در جامعه وجود دارد و جوان به دلیل این که در جامعه فرصت مساوی برای انتخاب رشته (مطابق استعدادش) وجود ندارد ناچاراً به دنبال جایی است که تخصصی را شکار کند؛ حتی اگر مطابق میل و علاقه و استعدادش نباشد. نکتهای که میخواهم عرض کنم این است که میشود آموخت، میشود علاقهاش را در خود به وجود آورد. زمانی که وارد روابط عمومی شدی باید پلهای پشت سرت را خراب کنی. نباید فکر کنی که ژن روابط عمومی در تو وجود ندارد. نه این که بگویی از بد حادثه این رشته را انتخاب کردم. باید این عشق و علاقه را در خود بهوجود بیاوری و با مطالعه کردن و کسب مهارتهای لازم، میتوانی مدیر و کارشناس روابط عمومی خوبی بشوید. پس شما هم میتوانید به صورت حرفهای وارد این عرصه شوید.
توقعات و انتظارات
آن نوع روابط عمومی را که الان انتظار دارند چیست و شما باید خودتان را برای آن نوع روابط عمومی آماده کنید. درست است که ما با کشورهای صنعتی فاصله داریم ولی جریان توسعه دائم وجود دارد و جهتگیریهای آن هم مشخص است. یک موقعی بود که برقراری ارتباط یک ارتباط یکسویه بود. این نظریه در دهه 1950-1940 تا 1955 مطرح شد. بر اساس این نظریه، منبع پیام تقش اصلی را در انتقال پیام داشت. مانند سوزنی که تزریق میکنی میتوانی پیام را به مخاطب تزریق کنی. این ارتباط یکسویه بود. البته نظریه دیگری از سال 1995 مطرح شد که مبتنی بر ارتباط دوسویه بود. ولی این نظریه جدید که روابط عمومی از طریق آن روش باید کارش را انجام دهد مبتنی بر ارتباطات مخاطبمحور است. این تئوری یک گام از تئوری ارتباط دوسویه جلوتر است.
اگر شما میخواهید با مخاطب ارتباط برقرار کنید قبل از این که بیایید بگویید به چه شکل ارتباط برقرار کنید و چه مسائلی را در نظر بگیرید، باید مخاطبان خود را بشناسید. به وسیله تحقیق و پژوهش باید اطلاعات کافی و لازم راجع به مخاطب جمعآوری کنید بعد بیایید بگویید با او ارتباط برقرار کنیم. یعنی مدار و محور کار شما مخاطب است. به عبارتی، قبل از این که فرآیند ارتباطات را برنامهریزی کنید باید اطلاعات دقیقی از مخاطب داشته باشید. این یک اصل است.
حتی اگر شما بخواهید یک بروشوری تهیه کنید باید ببینید که مخاطبان شما چه کسانی هستند. بعد از مخاطبشناسی، میتوانیم پیرامون زبان، گفتار و واژهها و ترکیبها و تشبیهات اندیشه کنیم و این که از چه مثالها و نمونههایی استفاده کنیم؛ همه اینها متاثر از مخاطبان است و همه چیز را مخاطبان تعریف میکنند اگر بخواهیم یک ارتباط موثر برقرار کنیم. کسانی که در عمل و تجربه بیشتر مخاطبشناسی می کنند ارتباط موثرتری برقرار می کنند. به همین دلیل در حال حاضر روشهای تحقیقی در رشته روابط عمومی جزء دروس اصلی است و در مراکز آموزشی روی تحقیقات اجتماعی، روانشناسی اجتماعی و جامعه شناسی بیشتر تاکید میشود.
مدیر روابط عمومی باید با این روشها آشنا و
به آنها مسلط باشد و بعد تکنیکها و تاکتیکهای متفاوت را به کار بگیرد
چون هر سازمان مخاطبان خاص خود را دارد. لذا تنظیم پیامها باید به شکلی
باشد که با مخاطب ارتباط موثر برقرار کند و مخاطب آن را ببیند و بشناسد و
بفهمد و بپذیرد و حمایت کند. همه اینها بر اساس اصل ارتباط مخاطبمحور
صورت میگیرد. همچنین برای شناخت مخاطب، باید روشهای تحقیق و جامعه شناسی و
روانشناسی اجتماعی را بیشتر مطالعه کنیم تا در این بخش مهارت بیشتری به
دست آوریم.