شما یک ایده دارید برای اینکه عملکرد شرکت شما را بهبود ببخشد یا آن را به مکانی بهتر برای کار تبدیل کند. شروع خوبی است. حالا برای بخش سخت کار: چگونه افراد را درگیر می کنید؟ چگونه بودجه تهیه می کنید؟ و چه کار باید بکنید اگر ایده شما به نتیجه نرسید؟
کارشناسان چه می گویند؟
در دنیای ایدهآل شما، شما یک ایده هوشمندانه دارید، درباره آن به همکاران خود می گویید و آنها بلافاصله درخشش و ارزش آن را درک میکنند. رئیس شما آن را دوست دارد (و همچنین شما را!) و منابع لازم، جهت اجرایی کردن آن را در اختیار شما قرار می دهد. اما این واقعیت نیست. جان باتمن نویسنده کتاب “شکستن: چگونه ساختن، نفوذ در دنیای رقابتی ایده ها” می گوید: «شروع یک ابتکار جدید بسیار سخت است. خیلی سخت است که افراد به ایده شما گوش دهند، آن را درک کنند و نسبت به آن اقدام کنند. ممکن است دشوار باشد ولی این مهارت برای حرفهای شدن لازم است». او می گوید: «سازمانها نیاز به تغییرات، تطبیق و نوآوری دارند. اگر آنها این کار را نکنند در نهایت راکد و ایستا می شوند و از بین میروند». دکتر آشفورد پروفسور مدیریت و سازماندهی دانشگاه میشیگان می گوید: «اما این تنها موفقیت شما نیست که در خطر است. مهارت ایجاد نوآوری های جدید نیز در حرفه شما حیاتی است. شما می خواهید ایستادگی کنید، دیده شوید و به عنوان یک رهبر به شما توجه شود و یکی از راه های انجام آن، پیشنهاد ایده هایی برای تغییر و اجرا کردن آنهاست». در اینجا اشاره هایی در مورد اینکه ایده خود را چگونه به حرکت درآورید شده است.
درک کنید که چه چیزی به شما انگیزه می دهد
قبل از اینکه حتی یک کلمه درباره ایده خود با همکار خود صحبت کنید، باتمن پیشنهاد می کند که شما باید در مورد انگیزه های خود فکر کنید. از خودتان دو سؤال بپرسید: چرا من این کار را انجام میدهم؟ و امید دارم با انجام آن به چه چیزی برسم؟ باتمن میگوید: «شما نیاز دارید که بتوانید انگیزه های خود را بیان کنید، به نحوی که برای دیگران قانعکننده باشد. اگر نوآوری شما طوری باشد که تنها باعث موفقیت بیشتر شما شود، شما در معرض دید بیشتری قرار دهد، یا به شما کمک کند که شغل بهتری پیدا کنید، افراد در مورد آن تردید خواهند کرد. لازم است که به افراد بیشتری جز خود شما منفعت برسد. در غیر این صورت شما برای اجرای ایدهتان به مشکل برخواهید خورد».
کوچک فکر کنید
در مرحله بعد باتمن میگوید: «شما باید دقت کنید که ایده شما باید تا جایی که امکان دارد به خصوص و کوچک باشد». آشفورد میگوید: «موضوعی را که میخواهید روی آن تمرکز کنید به دقت انتخاب کنید. اگر نوآوری جدید شما درباره بیان و بهبود سلامت کارکنان است، آن را روی یک هدف مشخص مانند کاهش کمردرد کارمندان یا کمک به کارگران برای ترک سیگار متمرکز کنید. این تمرین به شما برای “بیان مسئله” که سعی دارید به آن اشاره کنید کمک میکند و توضیح دهید که نوآوری شما “یک راهحل ممکن” را ارائه میدهد. همکاران شما به احتمال زیاد در مورد طرحهای خاص به جای اهداف بلند و مبهم بهتر نظر خواهند داد.
جمع آوری بازخورد
ایده خود را به وسیله استفاده مکرر از آن چه باتمن یاد میکند، تست کنید. وقتی شما خود را در حالتی مییابید که همکارانتان در مورد نوآوری شما علاقه نشان میدهند (چه همکاران نزدیک به شما و چه افرادی که به طور کامل از بخش شما متفاوت هستند)، ابتدا ایده خود را به طور غیررسمی بیان کنید. باتمن پیشنهاد میدهد که ایده خود را با گفتن یک همچین جمله ای توضیح دهید، “من در مورد این فکر کرده ام” یا “شما درباره آن چه فکری میکنید”. سپس با دقت به آن چیزی که افراد به شما میگویند گوش کنید. او میگوید: «شما سؤالهایی دارید. شما دیدگاههای مخالف را میخواهید. شما میخواهید که با مقاومت مواجه شوید». هدف این است که بدون توجه به کسی و موانعی که پیش روی شماست به جایی که میخواهید برسید. آشفورد اضافه میکند: «اطمینان حاصل کنید که بازخوردها در برنامه شما گنجانده شوند و این یک فرآیند تکرار پذیر و درک کردن است».
داستان خود را برای مخاطبان شکل دهید
استراتژی خود را در مورد اینکه نوآوری خود را چگونه به گروه های مختلف همکاران و رده های بالاتر بفروشید، تعیین کنید. آشفورد می گوید: «در مورد زبانی که برای هر یک از مخاطبان خود استفاده خواهید کرد، فکر کنید». شما باید معتبر دیده شوید (برای مثال وقتی که میخواهید درمورد پیامدهای مالی نوآوریتان با یک گروه مالی گفتگو کنید). او اضافه میکند: «شما باید بتوانید در مورد ایده تان به طور خلاصه و واضح و با یک روش راه حل گرا صحبت کنید». بعد از همه اینها باتمن می گوید: «اگر شما در یک آسانسور با یک تصمیم گیرنده (مسئول) هستید، شما تنها فرصت برای حرف زدن دارید و نمی توانید پاورپوینت خود را به نمایش بگذارید و به یاد داشته باشید که هر کسی مدل متفاوتی برای یادگیری دارد. شما نمی توانید انتظار داشته باشید که روی یک کاغذ سفید بنویسید و آن را روی میز افراد قرار دهید. به همین دلیل، بسیار مهم است که نحوه انتقال پیام خود را متنوع کنید. مثلاً چیزی بنویسید، بگویید، نشان دهید یا حتی چیزی که قابل لمس کردن باشد». باتمن توصیه می کند که از یک “داستان شخصی” برای فراهم کردن زمینه استفاده کنید. آشفورد با این موافق است که : «به افراد توضیحات و ارائهای در مورد اینکه شما چگونه با این ایده آمده اید و اینکه چرا به عنوان یک انسان این ایده برای شما معنی دار است، بدهید». او همچنین می گوید: «ارائه و سخنرانی شما نباید فقط مجموعه ای از جداول و نمودارها باشد، و باید جذابیت بصری نیز داشته باشد».
فروش، فروش، فروش
طبق گفته آشفورد: «فروختن ایده یک امر دفعی و یکباره نیست بلکه یک سیر است. شما باید بحث های زیادی با افراد مختلف داشته باشید». سر تکان دادن افراد به نشانه موافقت با ایده شما، مرحله اول است، اما برای به هیجان آوردن و تأمین منابع از آنها شما نیاز دارید که الهام بخش آنها باشید. آشفورد میگوید: «شما میخواهید احساسات افراد را تحریک کنید و آن را مانند قوه عقل و منطق آنها مهم کنید».
هدف شما ” کاهش مقاومت، درگیرکردن افراد در کار، و تجمیع متحدان و منابع” باهم است. باتمن اضافه میکند که: «شما همواره باید بهبه بستن قرارداد نزدیک باشید». او می گوید وقتی که درباره آن صحبت می کنید، شما می خواهید که افراد هربار توجه بیشتری به آن بکنند و هربار بیش از دفعه قبل به آن اشاره کنند. هدف یک چیزی مانند ویروس داخلی است که باعث افزایش موافقت ها می شود. یک نکته عاقلانه: وقتی که تلاش میکنید که دیگران را وارد بازی کنید از کلمه “جدید” استفاده نکنید. باتمن میگوید: «این زبان بازاریابی است».
همکارانتان نیاز دارند که بتوانند این موضوع را درک کنند که ایده شما در قلب اقدامات گذشته شرکت است. افراد غالبا فکر می کنند که نوآوری آنها باید از هر ایده جدیدی جدیدتر باشد، اما در واقع باید حدود ۸۰ الی ۹۰ درصد مربوط به کارهای گذشته باشد و نه اینکه اساساً جدید باشد.اما اکثر مواقع این چنین نیست.
پیشنهاد یک طرح اولیه (نمونه)
آشفورد پیشنهاد اجرای یک طرح آزمایشی را می دهد. او میگوید: «این میتواند در روح محصول باشد، در مورد تغییرات عمده نگران نباشید، فقط اجازه دهید یک نمونه اولیه وجود داشته باشد. این کار باعث میشود ریسک های در نظر گرفته شده برای اجرای چیزی که جدید و بزرگ است کاهش بیاید. نمونه اولیه شانس امتحان کردن را به افراد می دهد و آنها می توانند اطلاعاتی به شما بدهند که باعث تغییر ذهنیت شما شود. اگر شما قدرت این را ندارید که برای نمونه اولیه بودجه اختصاص دهید، در نتیجه شما باید نسبت به افرادی که این کار را انجام میدهند سختتر و با دشواری بیشتری بفروشد. سازماندهی، محدودیت های زمانی، پولی و توجهی دارد». این واقعیت را که شما همواره در برابر ایده های دیگران و با حماقت های افراد رقابت می کنید، فراموش نکنید. اگر شما و متحدان شما از چیزی مراقبت می کنید و برای شما مهم است، نیاز دارید که آن را بفروشید و نمونه اولیه یک راه مقرون بهصرفه برای این کار است.
دلسرد نشوید
حتی زمانی که به نظر میرسد شما به طور مداوم با موانعی روبرو می شوید و نوآوری شما ممکن است هرگز به نتیجه نرسد، از انجام کار منصرف دلسرد نشوید. باتمن می گوید: «گاهی اوقات یک ایده در مسیر درست قرار می گیرد و گاهی برای به نتیجه رسیدن ممکن است یک دهه طول بکشد». کلید موفقیت ایستادگی است. اما این بدان معنی نیست که در مقابل تمام هزینه ها ایستادگی کنید. اطمینان حاصل کنید که بازخوردهای افراد را (چه نظرات خوب و چه نظراتی که به طور بالقوه مخالفت دارند) با مراحل کار خود ترکیب کنید. باتمن می گوید: «از تمایل خود برای نظارت و استقلال مالی دست بکشید و اجازه دهید که افراد به شما کمک کنند». آشفورد می گوید: «همه اینها به انگیزه های شما باز می گردد. به اینکه چه چیزی برای همه مناسب خواهد بود فکرکنید، نه اینکه چه چیزی شما را خرسند خواهدکرد. به دنیا اعتماد کنید». این دلیلی است که باعث میشود شما اعتبار پیدا کنید.
اصولی که باید به یاد داشته باشید
کارهای زیر را انجام دهید:
- اطمینان حاصل کنید که ایده شما تا جایی که امکان دارد به خصوص باشد و بر اینکه چگونه یک راه حل مشخص برای یک مشکل معلوم ارائه می دهد تأکید کنید.
- زمینه فروش خود را با مخاطبانتان منطبق کنید.
- از طرح خود یک نمونه اولیه پیشنهاد دهید. نمونه های آزمایشی کم خطرتر و ارزانتر هستند.
- بر روی اعتبار پیدا کردن نوآوریتان پافشاری کنید. همکاران کمتر تمایل پیدا میکنند که از ایده شما حمایت کنند، اگر آنها احساس کنند که ایده تنها به نفع خودتان است.
- فراموش نکردن درخواست بازخورد از همکارانتان.
- دست برنداشتن و منصرف نشدن از ایده وقتی که بلافاصله مورد توجه قرار نمی گیرد. تغییر بعضی چیزها به زمان طولانی تری از آنچه شما می پسندید نیاز دارد.و چه چیزهایی است که ارزش ایجاد می کند»