تمام اعضای شرکت کننده در یک تحقیق گزارش دادند که شرکت هایشان در حال حاضر در فعالیت های دیپلماسی عمومیایالات متحده شرکت نمی کنند.
نتایج نشان داد که چهار دلیل مقوله ای برای عدم مشارکت وجود دارد:
اولاً، آنها این برداشت را دارند که بنا به منافع استراتژیک یا مالی شرکت هایشان اقتضا نمی کند که در فعالیت هایی شرکت کنند که تصویر و شهرت ایالات متحده را در خارج از کشور ترویج می کنند.
یکی از اعضا ابراز داشت که ساده لوحانه است فرض کنیم که شرکت های آمریکایی ممکن است مزایای مربوط به مشارکت مستقیم در دیپلماسی عمومی ایالات متحده را درک کنند. "اگرچه در یک دنیای آرمانی، این پاسخها همان چیزی هستند که همه قبولش دارند، اما واقعیت این است که شرکت ها مسائل بسیار مهمی برای مقابله با آن دارند که همبستگی بسیار زیادی با شهرت شرکت دارند."
دیگری گفت: "شرکت های دولتی مسئولیتی در قبال سهامداران خود دارند و بنابراین اساساً بر روی طرح ابتکاری خود تمرکز می کنند."
یکی دیگر از اعضا اشاره کرد: "اگر چه این امر می تواند یک کار خوب باشد - ایفای نقش در تلاش های ایالات متحده برای ایجاد روابط مثبت بین ایالات متحده و مردمان سایر کشورها – اما من مطمئن نیستم که اهمیت استراتژیک برای کسب و کار آینده ما داشته باشد."
یکی دیگر از کارشناسان گفت که مشارکت ممکن است تضمین شود، اما "تنها اگر منافع شرکت و سهامداران آن مکمل [منافع ایالات متحده] باشد". با این حال، کارشناس بعدی گفت که: "ما اولویت های بسیار مهمتری داریم."
ثانیاً، مدیران روابط عمومی شرکت ها، خطرات سیاسی احتمالی را در ارتباط مستقیم با دولت ایالات متحده می بینند. یکی از اعضا توضیح داد که " یک شرکت چند ملیتی را این خطر تهدید می کند که به عنوان بازوی روابط عمومی دولت ایالات متحده در نظر گرفته شود." دیگری گفت: "این خطر وجود دارد که شرکت ها در مواجه با مسائل سیاسی و دیپلماتیک نیمه گند ماجرا نصیبشان شود." دیگری به "خطر ناهمبستگی با سایر ذینفعان " اشاره کرد.
دلیل سوم این بود که جایگاه ستزی جهانی، نه ملی، برای کسب و کار در خارج از کشور مفید است. یکی از اعضا گزارش داد: "بسیاری از شرکت ها دوست دارند که به عنوان یک شهروند جهانی با یک ذهنیت جهانی و نه صرفا به عنوان یک شرکت آمریکایی مورد توجه قرار گیرند."
دیگری اشاره کرد که "به عنوان یک شرکت جهانی، ما با مشتریان در تمام مناطق روبرو می شویم و گاهی اوقات" آمریکایی "می تواند اصطلاحی باشد چیز زیادی در آن نهفته است". فرد دیگری اظهار داشت که: "مهم است که جهانی باشید، یعنی داشتن یک چهره محلی و یک درک درست از پویایی " مجوز فعالیت " در هر کشور و منطقه.
با یک ذهنیت جهانی فعالیت کردن، فرصت ایجاد می کند، در حالی که ذهنیت" آمریکایی "می تواند محدود کننده باشد و منجر به این امر شود که جلوتر از نوک دماغت را نبینی. " این بحث و مجادله با داده های کمی حاصل از دور دوم تأیید شده است؛ نشان از مطابقت با این آیتم دارد که "جایگاه سازی شرکت به عنوان جهانی، نه به عنوان یک شرکت آمریکایی، برای کسب و کار در خارج از کشور مناسب است"(¬-M=5.25, 1.52).
چهارم، اعضا اعلام کردند از آنها خواسته نشده است که در ابتکارات دیپلماسی عمومی شرکت کنند و از اینکه چنین مشارکتی ممکن است چه چیزی را بر گیرد، درک درستی نداشتند. یکی گفت: "ما باید بیشتر درباره وجود ابتکارات دیپلماسی بدانیم."
دلایل موضوعی برای عدم مشارکت شرکت ها در دیپلماسی عمومی ایالات متحده
1. در منفعت استراتژیک و یا مالی شرکت جایی ندارد
2. خطرات سیاسی مرتبط با برچسب خوردن به عنوان یک شرکت آمریکایی
3. اهمیت موقعیت جهانی
4. درخواستی از سوی دولت برای شرکت داده نشد؛ عدم درک دیپلماسی عمومی
هنگامی که از دلیل اصلی شرکت های آمریکایی در تخصیص منابع اندک به
ابتکارات بهبود تصویر و شهرت آمریکا در خارج از کشور پرسید شد، یکی از اعضا
توضیح داد: " اولویت های ضروری متعدد و منابع کمی است".. دیگری لیست را
ارائه داد:
1) تمرکز اصلی برای یک شرکت، ارائه ارزش و عملکرد شرکت به سهامدار است.
2) برقراری پیوند برای فرصت های مثبت و ارتباط بین شرکت های آمریکایی و
تصویر آمریکا به خوبی درک یا تعریف نشده است. اگر چنین پیوندی هم وجود
داشته باشد، با توجه اینکه در سال های اخیر برند آمریکا در خارج از کشور
تحت اثرات منفی قرار گرفته است، به سمت خطر تمایل دارد.
3) ایجاد / اثبات ROI در این نوع تخصیص منابع دشوار است.
4) خطر و پیچیدگی مرتبط با تعامل بین کسب و کار و دولت افزایش یافته است.