تصویر کلی و عمومی که مردم از کلمه «توسعه» در ذهن خود دارند مترادف با «پیشرفت» است. عامه مردم هر گاه کلمه توسعه را می شنوند، در ذهن خود یک نمای آرمانی از رفاه عمومی، صنایع پرتوان و قدرت مثال زدنی اقتصادی را مجسم می کنند.
با این که تعریف های مختلفی از توسعه ارایه
شده است، اما می توان گفت که توسعه به مفهوم امروزی از قرن 18 به بعد مطرح
شود و در واقع عمدتاً نیازهای جامعه سرمایه داری را در نظر داشت. نیازهایی
چون: فراهم کردن بازار گردش کالا، ایجاد ثروت و در واقع رونق بخشیدن به
تولیدات انبوه بعدها به ویژه بعد از جنگ جهانی دوم نظریه پردازانی مثل
«دانیل لرنر» سعی کردند با تئوریزه کردن روندی که در غرب به خصوص در امریکا
طی شد، این الگو را به کشورهای جهان سوم دیکته کنند و ادعا کنند که الگوی
توسعه غربی آمریکایی جهان شمول است و کشورهای جهان سوم باید از راهی تبعیت
کنند که کشورهای غربی در دو سه قرن گذشته طی کرده اند تا بتوانند در یکی دو
دهه راهشان را به سوی توسعه کوتاه کنند.
واژه توسعه مکرراً در رسانه های جمعی به کار
برده شده و می بینیم که کشورهای در حال توسعه با توسل به تفکرات و فن آوری
های وارداتی تلاش می کنند از گردونه پیشرفت های جهانی عقب نمانند و در این
میان تعداد قابل توجهی از کشورهای جهان سوم به دلایلی از جمله نامتجانس
بودن متغیرهای الگوی توسعه غربی با جوامع آنان، دچار توسعه ای ناموزون شده
اند که خود یکی از موانع توسعه به شمار می¬رود.
دکتر هادی خانیکی در این باره می گوید: «ناموزونی توسعه که در حقیقت به عنوان یکی از مهم ترین موانع توسعه شناخته شده به این شکلی است که هر بخش جامعه جدا از سایر بخش ها و به صورت رهاشده ای کار خود را انجام می دهد. مثل اتومبیلی که چرخ دنده های آن هر کدام کار خودشان را انجام می دهند این اتومبیل هیچ گاه چرخ دنده هایش به هم گره نمی خورند تا یک بستر یکپارچه را شکل دهند.
جامعه ای که دچار توسعه ناموزون شده باشد، جامعه ای است که در آن چند پارگی نظام مشروعیت وجود دارد، یعنی مدرسه یک نوع مشروعیت را می آموزد و رسانه ها و خانواده و آداب و رسوم اجتماعی یک انواع دیگری را می آموزد که همه آنها با هم قابل جمع شدن نیستند. برای همگامی توسعه فرهنگی و اجتماعی با توسعه اقتصادی و سیاسی باید زمینه های فرهنگی در یک جامعه وجود داشته باشد و می¬توان گفت که فرهنگ به عنوان زیرساخت توسعه اقتصادی و سیاسی به شمار می رود؛ زیرا تلاش برای رسیدن به توسعه اقتصادی و سیاسی بدون توسعه فرهنگی، تلاشی بی ثمر است.
رسیدن به توسعه¬ فرهنگی مستلزم به کارگیری
تمامی نیروهای جامعه است که یکی از این نیروها، توانمندی های ارتباطی است
که به عنوان زمینه ساز توسعه عمل می کند. اکنون با گسترش نظام های اطلاعاتی
و ارتباطی، متغیرهای توسعه روند نوینی را دنبال می کند و ارتباطات نیز به
عنوان یکی از مهمترین مقوله های توسعه مطرح می شود.
اکثر صاحب نظران علوم ارتباطات و جامعه
شناسان توسعه ضمن قبول نقش ارتباطات و تکنولوژی های ارتباطی در توسعه، حتی
آن را «کلید توسعه» می دانند، چرا که مهمترین عامل نیل به «توسعه واقعی»
گسترش مشارکت مردم در فرآیند توسعه است و این امکان نمی یابد، مگر آن که با
استفاده از ابزارها و شیوه های ارتباطی تمایل مردم به آن جلب شود.
در روزنامه نگاری توسعه تأکید شده، «نقش رسانه ها حمایت از منافع ملی برای توسعه اجتماعی و کمک به تأمین اهدافی چون هویت ملی، ثبات و وحدت فرهنگی است.»
در اینجا با اشاره به نمونه هایی از تعریف های روابط عمومی، موارد مشترک آن را بررسی می کنیم:
- روابط عمومی محصول ناگزیر پیچیدگی روابط اجتماعی، افزایش تعداد مؤسسات و
انجمن-ها و آگاه شدن صاحبان صنایع و شرکت های بزرگ تجاری و خدماتی از نقش
تبلیغات و بازاریابی است.
- در بعد سیاسی، روابط عمومی مرکز ثقل
انتقال اطلاعات و به مثابه ابزاری است در ایجاد مشروعیت برای یک مؤسسه یا
سازمان، در جلب مشارکت و حمایت افکار عمومی از سیاست گذاری ها، جذب بودجه و
دفاع از عملکرد مؤسسه متبوع از راه سامان سازی (سیستماتیک کردن) تبلیغات و
گزینش داده ها و اطلاعات برای انتشار.
- تعریف های آرمان گرای بومی- ضمن نامیدن
این فن به عنوان «هنر هشتم»- روابط عمومی را آیینه تمام نمای یک سازمان و
پلی ارتباطی میان مردم و دستگاه های اجرایی برای ایجاد ارتباطی دو سویه می
دانند و بر اساس آن، کارکرد روابط عمومی تحلیل علمی آمار و اطلاعات، آگاه
ساختن مدیران از نگرش مردم از طریق جمع آوری و پردازش بازخوردها و توزیع آن
در سطوح مختلف سازمان، جستجوی معایب در سازمان¬ و ارایه نظرات مشاوره ای
برای ارتقای کمی و کیفی بازده نهایی سازمان می دانند.
از مجموع این تعریف ها می توان چنین نتیجه
گرفت که در شرایط جدید جامعه ما و جهان مهمترین نقش روابط عمومی «شفاف
سازی» ارتباطی است. اگر در گذشته روابط عمومی ها نقش تبلیغی و ترویجی محض
داشته اند؛ الان و در شرایط جدید باید مبتنی بر آسان کردن روند اطلاع-رسانی
در جامعه عمل کنند و چنانچه بتوانند این نقش را در جامعه ایفا کنند
پاسخگوی تحولات جهانی و تحولات جامعه خود خواهند بود.
روابط عمومی به عنوان یک نهاد ارتباطی
کارآمد و مؤثر و یا امکان استفاده از همه هنرها و وسایل ارتباطی از قبیل
نویسندگی سینما، رادیو و تلویزیون، مطبوعات، طراحی و فن بیان، از توانمندی
بالقوه بسیار بالایی برخوردار است.
با نگاهی به نقش رسانه های جمعی و از جمله
«روابط عمومی» این نکته روشن می شود که نظریه ها تغییر یافته و بر این نکته
معطوف شده که اگرچه می توان علم، تکنولوژی و سرمایه را وارد هر جامعه ای
کرد؛ اما برای استفاده از این عوامل در جهت توسعه جامعه خلاقیت لازم باید
از دل آن جامعه برخیزد.
شاید از اینروست که مارشال مک لوهان در کتاب «برای رسانه ها» می گوید:
«اگر ارشمیدس نقطه اتکایی می خواست تا جهان را دگرگون کند، من رسانه ها را
می خواهم تا جوامع را دگرگون کنم».
«فردریک فرای» پنج وظیفه اساسی برای ارتباطات در خدمت توسعه بیان کرده است که عبارتند از:
1- تدارک اطلاعات بیشتر برای تصمیم گیری درست تر.
2- تأثیرگذاری بر ساخت قدرت.
3- تطبیق مردم با آهنگ سریع تحولات.
4- ایجاد پیوستگی میان سطوح و نهادهایی که در روند توسعه از هم گسیخته¬اند.
5- کاستن از پیامدهای روانی توسعه.
روابط عمومی نیز از طریق اقناع مردم و ارایه اطلاعات بیشتر و کامل تر به افکار عمومی مردم را به مشارکت بیشتر ترغیب می کند، چرا که هر چه اطلاعات بیشتر باشد علاقه مردم به مشارکت نیز بیشتر می شود.
از مهمترین و بارزترین کارکردهای روابط عمومی در فرآیند توسعه می توان به موارد زیر اشاره کرد:
ایجاد زمینه مشارکت گسترده مردم.
کارآمد کردن نظام کارشناسی.
تجهیز روانی مردم برای پذیرش پیامدهای توسعه.
ایجاد شور و نشاط در مردم و تقویت روحیه امیدواری.
کمک به افزایش بهره وری در سازمان.
تقویت و گسترش تفاهم درون سازمانی.
افزایش مقبولیت عمومی نظام.
آموزش مداوم و فرهنگ سازی.
ثبت و ضبط اطلاعات.