بسیاری از مردم بین روابط عمومی و بازاریابی، به عنوان یک کارکرد مدیریتی متفاوت دچار ابهام میشوند. در برخی از سازمانهای کوچک، یک فرد، بدون تفاوت گذاری بین این دو کارکرد، هم کار روابط عمومی و هم بازار یابی را انجام میدهد. به خاطر وجود این ابهام و آشفتگی، بسیاری تصور کردهاند که بین این دو کارکرد، هیچ تفاوتی موجود نمیباشد. این حالت ابهام و آشفتگی در سازمانهای غیرانتفاعی و دولتی زمانی که به پایهگذاری و حفظ روابط با اعضا اشاره میشود، وجود دارد. به عنوان مثال، کارمندی که در یک بیمارستان مشغول به کار بوده است، صبح دوشنبه وارد محل کار میشود و با کمال تعجب تابلو و عنوان جدیدی بر درب دفتر کارش مشاهده میکند (اداره ارتباطات بازاریابی). مدیریت بدون اطلاع و گفتگو با وی عنوان (اداره روابط عمومی) را به این نام تغییر داده بود. بخش اجرائی بیمارستان ظاهراً با قرار دادن عنوان بازاریابی به جای روابط عمومی هیچ مشکلی را احساس نکرده بود. از نظر آنها، تنها یک عنوان تغییر یافته بود و در برنامهها، تغییری ایجاد نشده بود.
در حقیقت، بسیاری از افراد استخدام شده در بخش روابط عمومی، بیشتر اوقات خود را صرف کارهای بازاریابی میکنند، به معرفی خدمات و کالاهای جدید میپردازند و نحوه استفاده از آنها را تبلیغ میکنند. یکی از مدیران سازمانها بیان داشته است: «نادیده گرفتن کار بازاریابی به معنای از دست دادن بیش از نیمی از کارهای تجاری مؤسسه میباشد».