پدیده روابط عمومی اساساً متعلق است به دنیای نو و اگر بیش‌ترین سهم در شکل‌دهی، تعیین چگونگی، کم‌وکیف،‌ سازوکارها،‌ پدیده‌ها و رخدادهای جهان امروز را مدرنیته بدانیم، باید بگوییم که روابط عمومی اساساً زاده مدرنیته است. به دیگر سخن از مجموعه ره‌آوردهای مدرنیته که خالق و قوام‌بخش بنیان‌های دنیای نو محسوب می‌شود، دو پدیده در شکل‌گیری و اهمیت روزافزون مقوله روابط عمومی تاثیر بیشتری دارند؛ نخست دموکراسی و دوم جامعه وفور.

1. در دموکراسی علی‌القاعده و ظاهراً مردم تعیین‌کننده‌اند. حال این که تا چه حد و چگونه تعیین‌کننده‌اند، بحث دیگری است. اما آن‌چه که به بحث حاضر مربوط می‌شود این است که در هر جامعه دموکراتیک به میزان حاکمیت واقعی مردم و نقش و تاثیرشان، مبحث روابط عمومی رنگ و قوت افزون‌تری می‌یابد.

بنابراین اگر یک جامعه فرضی با میزان بالای مردم‌سالاری را در نظر بگیریم، هر موسسه مطرح و راغب به ادامه حیات باید که پروای افکار عمومی، نهادهای مدنی و به ویژه تک‌تک شهروندان را داشته باشد. پاسخگویی و اقناع از ماموریت‌های اصلی روابط عمومی در جوامع مدنی و دموکراتیک به شمار می‌آید. مردم و نهادهای عمده در چنین جوامعی دائماً موسسه را زیر نظر دارند، به دیده نقد می‌نگرند و ارزیابی می‌کنند.

روابط عمومی نیز موظف است که با استدلال و احتجاج نمره قبولی را برای موسسه خود از مردم بگیرد. امیدوارکننده‌ترین بخش قضیه و آن چه که چنین جوامعی را آرمانی و مطلوب می‌سازد الزام موسسات در اتخاذ راهبردهای بهتر و بهبود عملکرد خود به طور دائمی است چرا که نمی‌توان در درازمدت به توجیه و قلب واقعیات ادامه داد، حتی اگر شایسته‌ترین و متخصص‌ترین مدیران و کارشناسان روابط عمومی به آخرین تکنیک‌ها و روش‌های این هنر ترکیب یافته از چند رشته علمی مجهز باشند. در غیر این صورت قاعدتاً یک موسسه ناکارآمد و برخوردار از یک روابط عمومی ناکارآمدتر باید به بقای خود و علی‌الخصوص ثبات مدیریت خود امید کمی داشته باشد و آن را حداکثر تا انتخابات بعدی و هرگونه سازوکار ادواری تغییرات نهادینه بداند.

در این جا و از مجموع آن چه که گفته شد مثلثی شکل می‌گیرد؛‌ جامعه مدنی، موسسه و شهروند.

در اتصال پایدار و قابل قبول اضلاع این مثلث اگرچه نه به اندازه کارآمدی موسسه، نقش روابط عمومی و کارآمدی آن درخور اعتناست و شاید اصلاً بتوان روابط عمومی را به مثابه خود اضلاع پیونددهنده این سه دانست.

2. دیگر وجه دنیای نو که ضرورت وجودی روابط عمومی را پیش می‌کشد، پدیده جامعه‌وفور است. منظور از جامعه‌وفور هر حوزه‌ای از بازار به شمار می‌آید که در آن عرضه بر تقاضا غلبه یافته است. در این مفهوم از جامعه‌وفور به هر دلیلی قدرت اقتصادی یک کالای به‌خصوص یا کالاهای تولید شده نیست و تقاضای موثر برای یک یا چند کالا مجموعاً از تعداد تولید آن‌ها فاصله‌ای منفی گرفته است. ناگفته نگذاریم که در این خصوص خدمات نیز همچون یک کالا تلقی می‌شود، به ویژه این که سهم خدمات روز‌به‌روز افزایش می‌یابد. در چنین حالتی اولین و جدی‌ترین رخداد، رقابت است و باز هم مردم در جایگاه تعیین‌کنندگی قرار می‌گیرند. اما این بار نه به مثابه شهروند، که به منزله مشتری. در این جا مثلث‌های پیشین به صورت مثلث بازار، بنگاه و مشتری رخ می‌نماید.

در یک محدوده به نام بازار و جوی سنگین از رقابت، بنگاه باید مشتری را قانع کند یا وادارد که به جای بنگاه دیگری به او روی آورد. کالا و خدمات او را برگزیند و بدان-در راهبردهای امروزی-وفادار بماند. در غیر این صورت نمی‌تواند دوام آورد و محکوم به زوال و ورشکستگی خواهد بود. تبلیغات و روابط عمومی این جا نیز اتصال‌دهنده اضلاع و قوام‌بخش تعامل مطلوب آن‌ها است.

ایران امروز با درجاتی مواجه با هر دو جنبه دموکراسی و وفور است. البته جنبه وفور را با تسامح و تعریفی که از آن در این نوشتار ارائه گردیده، باید در نظر داشت. یعنی عقب‌ماندن تقاضا بر عرضه و یا هر دلیل دیگری همچون واردات که بنگاه‌ها ناچارند به مقوله روابط عمومی نگاهی دوباره و جدی‌تر داشته باشند. تعمیق و گسترش دم‌افزون مطالبات مردم- به ویژه در اثر انفجار اطلاعات- و از بین رفتن شتاب‌دار شرایط گلخانه‌ای، به ترتیب برای موسسات و بنگاه‌هایی که هوشمندتر هستند، دغدغه‌ها و نگرانی‌هایی را ایجاد می کند.

این یک اتفاق فرخنده است؛ شاید که از این رهگذر موج تحولات و ضرورت‌های گریزناپذیر، موسسات و بنگاه‌ها را به تحرک بیشتر و عقلانی‌تر مجبور سازد. روابط عمومی‌ها نیز در این بیان می‌توانند با انتقال سریع، دقیق و روشنگر امواج پراکنده در فضای پیرامون موسسات و بنگاه‌ها به منظور اتخاذ راهبردهای موثرتر آنان، انجام وظیفه کنند.