روابط در روابط عمومی
بدون تردید چگونگی روابط انسانی در مدیریت، تابع نوع نگرش به انسان است. در قلمرو مدیریت توجه کافی به انسان و ابعاد آن بالاترین اهداف به شمار می آید. تصمیم گیری، برنامه ریزی ، سازماندهی، انگیزش، نظارت و کنترل، ارزشیابی و رهبری بدون برقراری ارتباط، ممکن و اثر بخش نخواهد بود. سرعت دستیابی به اطلاعات و همکاری با دیگران به منظور سازگاری یا مقابله با عوامل نامساعد خارجی فقط با ارتباط و روابط سریع و اثربخش امکان پذیر است به همین دلیل علوم مربوط به رفتار و روابط بین انسان ها و ارتباط جایگاهی خاص پیدا کرده است و چون انسان موجودی اجتماعی خلق شده، او را گریزی جز زندگی کردن با دیگران و برقراری ارتباط با آنها نیست.

این ارتباط دامنه وسیعی دارد که کار کردن در سازمان خصوصا در روابط عمومی، مستلزم برقراری رابطه با همکاران و ارباب رجوع است. البته باید دانست که کماکان تفکر و زبان دو مزیت انسان است که سبب پیدایش عقیده و فرهنگ و تمدن می شود و انتقال هر یک از آنها فقط با برقراری ارتباط امکان پذیر است، پس مدیران و کارکنان روابط عمومی لاجرم ناگزیرند برای تصمیم گیری دورهم بنشینند و با تبادل نظر راه حل های مختلف را مورد بررسی قرار دهند، در نهایت بهترین راه حل را انتخاب کنند.

این موضوع را تئوری های روابط انسانی در مدیریت مدرن و آکادمیک و تا حتی کلاسیک کاملا پذیرفته و روابط انسانی از نظر مفهوم شناسی را به معنای ایجاد مناسبات انسانی سالم، به منظور ارتقای رضایت خاطر و نیرومند کردن روحیه افراد و ایجاد اشتراک بیشتر بین انسان ها می دانند و چون روابط انسانی در مدیریت شریان حیات مدیریت و قلب تپنده سازمان است، دانش روابط انسانی با ایجاد محیط سالم، نشاط انگیز و آرامش بخش، موجب بیشترین بازدهی با کمترین هزینه می شود.

آکیو موریتا بنیانگذار شرکت سونی می‌گوید که در موفقیت شرکت‌های ژاپنی و به ویژه در شرکت سونی هیچ سحر یا معجزه‌ای وجود نداشت. رمز موفقیت آنها در شیوه‌ای بود که با کارکنان رفتار می‌کردند. چرا که مهمترین ماموریت مدیران این است که با کارکنان رابطه‌ای سالم برقرار کنند. در درون شرکت نوعی احساس خانوادگی بوجود آورند به گونه‌ای که کارکنان و مدیران احساس می کنند سرنوشتی یکسان دارند.

فلسفه واقعی مدیریت هم چنین است، باید با کارکنان همانند دستیار، همکار یا همتا رفتار کرد و نباید او را وسیله‌ای برای کسب سود به حساب آورد. گرچه سرمایه‌گذاران مهم هستند ولی آنها تنها یک رابطه موقت یا زودگذر را با شرکت تشکیل می‌دهند.

کارکنان اهمیت بیشتری دارند زیرا درست همانند مدیریت ارشد شرکت از اجزای دائمی سازمان هستند. اگر هدف روابط انسانی را شناخت خصوصیات فردی، شناخت کنش و واکنش ها، شناخت ریشه تفاوت ها و اختلافات، پیدا کردن راه های جلب همکاری، پیدا کردن راه های عملی تشویق و تنبیه، بوجود آوردن جو مناسب، تقویت روحیه و کسب رضایت مندی افراد و بطور اخص‌ برقراری رابطه در روابط عمومی بدانیم، بطور قطع و یقین بیشتر به این موضوع حساس پی می بریم که، نحوه ی روابط در روابط عمومی به عنوان یک شاخص زیربنایی باید همیشه و در همه حال مورد ملاحظه قرار گیرد، چه این روابط با همکار باشد، چه با مدیر و چه با مخاطبین سازمان.